سربازی که از بدو تولد آموزش دیده است منسوخ تلقی می شود و در سیاره ای باطله رها می شود، جایی که با اکراه توسط جامعه ای از مسافران بی دفاع و سرگردان گرفته می شود.

در یک شهر کوچک، قتل های وحشیانه شروع به آفت جامعه نزدیک می کند. مارتی کازلاو، یک پسر فلج، متقاعد شده است که قتل‌ها کار یک گرگینه است.

پس از اتفاقات در دریاچه ویکتوریا، مدرسه ماقبل تاریخ پیراناهای تشنه به خون راه خود را به یک پارک آبی تازه افتتاح شده باز می کند.

یک وکیل جوان در یک شرکت حقوقی معتبر مشغول به کار می شود، اما بعد از اتفاقاتی در میابد که در این شرکت نیمه ای تاریک و شیطانی وجود دارد که او از وجود آن خبر نداشته است...

دو پلیس که کاملاً مخالف یکدیگرند، باید اختلافات خود را کنار بگذارند تا باندی از قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر کنند.

گروهی تروریست به ناو جنگی USS میزوری حمله می برند تا تجهیزات اتمی کشتی را به یک دولت خارجی بفروشند. اما آشپز کشتی، «کیسی ریباک» (سیگال) که کاماندوی سابق نیروی دریایی است به مقابله با آنان می پردازد...

چهار دزد بانک که خود را «رئیس جمهورهای سابق» می نامند، با ماسک های «رانلد ریگان»، «جیمی کارتر»، «ریچارد نیکسن» و «لیندون جانسن» سرقت های متعددی را مرتکب شده اند. «آنجلو پاپاس» (بیوزی)، مأمور FBI، مطمئن است که این چهار نفر از جمله ی موج سواران کالیفرنیای جنوبی هستند و همکارش، «جانی یوتا» (ریوز) را ترغیب می کند تا با هیئت مبدل، روانه ی منطقه شود و گروه چهار نفره را شناسایی کند.

ریک استیونز نوجوان روی نینا پنینگتون (سلنا گومز) کراش دارد. آنها با هم به یک سفر دوستانه را شروع میکند در حالی که نینا در جدال با دوست پسر سلطه گر خود کوین است...

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه ی زدو خورد شدید بین دارو دسته ی قاچاقچی های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده اند. هنگام درگیری با دارو دسته ی کلمبیایی ها، موجود مرموزی وارد صحنه می شود و قاچاقچی ها را قتل عام می کند. جاماییکایی ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی های کلمبیایی حمله می کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می رسند...